پایگاه اینترنتی آخرین بت شکن

محمدرضا محمدزاده پنج شنبه 17 بهمن 1392 14:54 ::

متنی که در زیر می خوانید مصاحبه ای است با آقای باتااوش خلبانی که در 12 بهمن دست امام(ره) را گرفته و از پلکان هواپیما پایین می آمدند.

آقای باتااوش خیلی روان فارسی صحبت می‌کرد و خیلی هم پیر شده و با آن چهره معروف متفاوت است. به آقای باتااوش گفتم: چطور در ایران ماندگار شدی؟ و سپس به یاد فیلمی افتادم که چندین سال پیش آقای داود رشیدی پیرامون اقامت امام در پاریس تهیه کرده و در آن فیلم با افراد بسیاری صحبت شده بود. و گفته شد که فردی که همراه امام از پله‌های هواپیما پائین می‌آید نیز مرحوم شده است؟! «یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم.»سپس آقای باتااوش ادامه داد و گفت: 64 سال دارم و اصالتاً اهل الجزایر هستم و به فرانسه مهاجرت کردم و در یک خانواده مسیحی بزرگ شده‌ام. بعد از تحصیلات دانشگاهی جذب پلیس فرانسه شدم و به هنگام ازدواج قسمتم یک خانم ایرانی به نام «بیتا آهی» شد و ثمره این ازدواج هم دو فرزند است. یک دختر و یک پسر که الان بین آمریکا و ایران تردد می‌کنند.

از آقای باتااوش پرسیدم چگونه به پیر و مرشد و مراد ما روح‌الله الموسوی خمینی وصل شدی؟ گفت: وقتی آقای [امام] خمینی به پاریس آمد. پلیس فرانسه چند نفر را برای محافظت نزد امام فرستاد اما آقای خمینی هیچ کدام را نپذیرفت تا این که قسمت من شد و در همان دیدار اوّل علقه‌ای میان من و آقای خمینی برقرار شد و چون فارسی هم صحبت می‌کردم مزید بر علت شد. و در مدت 116 روز اقامت امام در نوفل لوشاتو همواره با امام بودم:

آقای باتااوش خاطرات شنیدنی زیادی از نوفل لوشاتو داشت. و سپس ادامه داد و گفت: وقتی که قرار شد آقای خمینی به ایران بیاید من هم همراه ایشان در آن پرواز تاریخی بودم و زمانی که هواپیما می‌خواست در فرودگاه مهرآباد به زمین بنشیند. یونیفرم مخصوص پوشیدم و به هنگام تشریف‌فرمایی امام از پله‌های هواپیما دست امام را گرفتم و امام هم دست مرا گرفت. و از پله‌ها پائین آمدیم‌ـ روز عجیبی بود. انگار مسیح(ع) ظهور کرده بود: ایشان ادامه داد و گفت به علت علاقه‌ای که به امام پیدا کرده بودم به احمد آقا گفتم می‌خواهم در ایران بمانم. احمد آقا گفت دولت فرانسه برای شما مشکل درست نمی‌کند گفتم خیر. خودم را بازنشسته می‌کنم. بعد از موافقت امام و احمد آقا و گرفتن حکم بازنشستگی به ایران آمدم و با نظر احمد آقا با شهید چمران و سپس مرحوم نظران همکاری‌های متعدد داشتم...
 
در کارهای مختلف کمک می‌کردم. حال هم که پیر شده‌ام و همسرم نیز از من جدا شده است و در غربت و بی‌کسی و آوارگی در تهران به سر می‌برم تا این که بمیرم و جنازه‌ام را آتش بزنند و در دریا بریزند تا به وسیله گردش آب به طبیعت برگردم.

قصه پرغصه‌ آقای باتااوش خیلی مرا متأثر کرد و گفتم چگونه کسی که به عشق امام جلای وطن نموده به ایران هجرت کرده، باید چنین آواره و بی‌خانمان، و هر چند شب مهمان کسی باشد، به چند نفر از مسئولین هم مشکلات و گرفتاری‌های آقای باتااوش را منتقل کردم: آنها هم پاسخی که دادند: هم تعجب می‌کردند که این آقا چطور تا به حال در ایران بوده و هیچ کس خبر ندارد و دوم آن که شاید... گفتم ما که از غیب خبر نداریم می‌توانید با چند سؤال مشکل این شیدایی امام را حل کنید و لااقل ایشان را از آوارگی نجات دهید تا مبادا رسانه‌های ضد انقلاب که کم هم نیستند از آقای باتااوش بهره‌برداری سیاسی نمایند.

khaterat www.patugh.ir 1 عکس های خاطره انگیز زمان انقلاب, دهه فجر


khaterat www.patugh.ir 2 عکس های خاطره انگیز زمان انقلاب, دهه فجر



مطالب تصادفی



دجال
تعداد بازدید:<-PostHit->

نقش زنان در قیام قائم
تعداد بازدید:<-PostHit->

یاجوج ماجوج
تعداد بازدید:<-PostHit->

زن ≠ کالا
تعداد بازدید:<-PostHit->

مطالب مرتبط



<-PostTitle->
تعداد بازدید:<-PostHit->

مطالب پر بازدید



قلب خون مهدی (عج)
تعداد بازدید:14198


سریال ضد اسلامی عمر فاروق
تعداد بازدید:6208


سرداب سامرا
تعداد بازدید:4730


خونین جگر
تعداد بازدید:4713


مدل گوشی شما چیست؟
تعداد بازدید:4314
صلوان یادت نره!!!!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: